دل شکسته های عاشق
برای تو می نویسم شاید بخوانی
شاید من عاشق واقعی نبودم ولی همین عاشق غیر واقعی برای ثابت کردن عشق اش دیدی که بخاطرت هزاران کیلومتر اومد فقط برای دیدنت اما تو چکار کردی برای عشقمون؟ ناراحتم ازت نازی من سلام نمی دونم کجایی و با کی ازدواج کردی اما هرجا هستی بدون من از اینجا تا هرکجا که باشی عاشق تو هستم نازی من سلام نمی دونم کجایی و با کی ازدواج کردی اما هرجا هستی بدون من از اینجا تا هرکجا که باشی عاشق تو هستم سلامممممممممممممم خدای مهربونم ممنونم که توبه منو قبول کردی و قبولم کردی عشق تو بودی خدا من شرمنده ام نمی گم که تو گفتی عشق های زمینی خوب نیستند اما من پیرو هوا نفس خودم بودم نه عشق چون اگر عاشق تو بودم که دروغ نمی گفتم به درگاهت عشق اول و اخر تویی خدای مهربونم من بنده گناهکار از همین جا بخاطر تمام رنج هایی که به نازی خانم وارد کردم از خداوند طلب بخشش برای خودم و طول عمر و عاقبت بخیری در دو دنیا برای آن فرشته زمینی میکنم الهی وربی مرلی غیرک.......... تو مرا آزردی دلتنگـــــ هــــــــا بهتــــــــــــــر میـــ داننــــــد... ما افسوس در نرسیدن به یار تو خوشحال در کنار یار انتخاب کرده ات ما غمگین در شکست اتخاب یار ندیده اغوشی می نویسم از ادم هایی که معنی عشق رو نمی دونند می نویسم از تمام درد و رنج یک عاشق که نرسیدن به یاره اینقدر باید نوشت تا شاید قلبت آروم بگیره و به یک خواب طولانی برای همیشه بره و من چه خبر از حال تو؟ سلام مــاه مــن ! دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود ...! گفتم بیایم سراغ ِ خودت .. احوال مهتابیت چطور است ؟! چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟! چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟! چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟! چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟! چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است ! راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ....؟! می دانم ، تحملم مشکل است .... اما خُب چه کنم؟! یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شوی .... هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد ! تو فقط ماه من بمون و باش ! ماه من ! -من گلی دارم که محتاج گلستان نیستم دلت تنگ یک نفر که باشد ، نجارها هم کورند هنوز تخت دو نفره میسازند... نمی بینند همه تنهاییم...! حتی آنهایی که دونفره می خوابند... ی خفته در نگاه تو جادو! چه می کنی؟ میشود دو بال رو از فرشته ی مرگ قرض بگیرم می خواهم برای چند مین فقط چند مین پرواز کنم در خیال عشقم تا برسم به خودم خودم رو ببینم در کجای خیالش هستم هستم اصلا یا پیوسته ام به مردگان فراموش شده کجایی زیباترین آهنگ زندگی من تنهایم عزیزکم در این دنیای نامعلوم بیا سراغم در دنیایی که برایم شده کابوس کابوس های شبانه روزیم شده اند رنک مرگ مرگ هم شده همسایه ی خانه ی ما راستی پیامی حرفی چیزی نداری برای من من با مرگ قرارهایی گذاشته ام که هیچ وقت سراغ تو رو نگیرد از ما در میزنند آمد صدای خودش است... می نویسم برایت بانوی من از اینجا تا شهر شما فرسخ ها راه است اما ، تپش های قلبم می گوید فاصله از من تا تو یک پلک زدن است بگذار با تو بهتر در خیالِ خیالت بمانم برای عاشقان همین بس است که، بگذاری با خاطرات فراموش نشدنیت زندگیی بسازن برای نفس کشیدن در دنیای نامعلومشان درد يک پنجره را پنجره ها مي فهمند سلاااااااااااااااااامممممممممممم بازم اومدم تا براش بنویسم شاااااااید یه روزی اینا رو بخونه ساعت رو ببین عزیزم زمان داره میره میشه بهم بگی الان کجایی میشه بهم بگی ترانه های زیبات الان توی گوش کی میخونیمن که یه زندگی شروع کردم و خراب شد
نمیشه که با یاد تو توی یه زندگی دیگه بود
الان باز شدم تنهای تنها
سلام نازی من
خوبی عشقم
چکارا میکنی؟
الان کجایی؟
زندگیت خوبه
هرجا هستی برات آرزوی سلامتی دارم عشق نازم
چه بی قرار است دل من
تاب و توان رفته از دل من
دگر نمانده جانی برای من
دگر نمانده آهی برای من
هر چه بود را رو کردیم برای یار
غافل از انکه خود را بیمار کردیم
بی قرار توام اما دلم پیش یار زمینی ست
نام تو را میبرم اما درخواستم را پیش یار زمینی
از تو میگویم اما با او خنده ها بر لب می آید
از عشق با تو میگویم اما کامش را با یار زمینی
اشک میریزم با تو اشک میریزم با تو خریدارش تویی تنها تو
من کیم که با ابروی نام تو به عرش آمده ام اما تو را از یاد برده ام
اقا جان از راه دور سلام
آقا جان امسالم راه رو بستن به رومون نتونستیم بیاییم
اقا جان از راه دور سلام
ای نازنینم می روم از خاطرات گذشته
همچون که از دیده تو رفتم و لیک از یادت
میخواهم بروم سوی خدایی که یکیست
اوست که میداند حرف های ناگفته ی من
نازی عزیزم هرکجا هستی خوش باش و دنیا بکامت
من هم میروم برای بدست آوردن خودش شاید آخرت بکامم شود
دلتنگ شده ام
نمیدانم شاید برای تو
یا شاید برای دیروزهایی که باتو گذشت …
از اینجا صدایټ می کنم
تو از آنــــــجا بغلم کن
که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت...
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی !
و به خود میگویی: باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...
برنمی گردم ، نه !
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد !
نوشته ها دگر رنگ و طعمی ندارد بی او
کــــــه خــــــوابــ یکـــ نیــــــــــــــاز نیســــــتــ ...
تنهـــــــا یکــ بهـــــــانه ســـتــ تــــــا آدمیــ ...
بــــه شـــبــ پنـــــــاه ببــــــرد...
در پنجه غم شكار بودن عشق است
در محكمه اي كه يار قاضي باشد
محكوم طناب دار بودن عشق است...
تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذره و لحظه ای فراموشش کنی
فایده ای نداره ، تو دلت تنگ است
دلت برای همان یک نفر تنگ است ،
تا نیاید ، تا نباشد
هیچ چیز درست نمیشود.......
آشفته دل! گره زده گیسو! چه می کنی؟
امسال هم گذشت و بهار تو بر نگشت
تنها و دل شکسته لب جو چه می کنی؟
شب های دل گرفته که خوابت نمی برد
بی بوسه، بی نفس نفس او چه می کنی؟
هی مانده در نگاه تو حسرت! چه می کشی؟
هی رفته از دل تو هیاهو! چه می کنی؟
بیهوده دشت های خدا را قرق نکن
حالا که رفته از دلت آهو،چه می کنی...؟
معني کور شدن را گره ها مي فهمند
سخت بالا بروي ، ساده بيايي پايين
قصه تلخ مرا سُرسُره ها مي فهمند
يک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بيشتر از حنجره ها مي فهمند
آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن اين تذکره ها مي فهمند
نه نفهميد کسي منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها مي فهمند
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |